در فصل تابستان،زمانی که درختان جنگل در سرسبزی کامل هستند این ریل های راه آهن، قطار را به این تونل که "تونل سبز عشق" نام دارد هدایت می کند.این تونل در منطقه ای در اوکراین واقع است.
:: موضوعات مرتبط:
گالری ,
,
:: بازدید از این مطلب : 866
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : دو شنبه 16 مرداد 1391
|
|
65 سال پیش در روز 6 اوت سال 1945 میلادی نخستین حمله اتمی جهان علیه شهر هیروشیما صورت گرفت. با این حمله عصر هسته ای جهان آغاز گشت و لکه سیاهی در تاریخ بشریت ثبت شد.
در روز 26 ژوییه سال 1945 میلادی آمریکا به ژاپن یک اولتیماتوم می دهد: یا تسلیم یا نابودی. در روز 28 ژوییه ژاپن اولتیماتوم آمریکا را رد می کند.
آمریکا که به طور مخفیانه به بمب اتمی دست یافته بود و دست به آزمایش هسته ای زده بود از قدرت تخریب وحشتناک این سلاح جدید مطلع بود اما ژاپن نمی دانست چه فاجعه ای در انتظارش است.
پس از اینکه هری ترومن رییس جمهور امریکا تصمیم به بمباران اتمی هیروشیما گرفت دستور داد بمباران این شهر متوقف شود تا آثار مخرب بمب اتمی کاملا مشهود باشد.در آن زمان تمام شهرهای بزرگ ژاپن آماج بمباران های هوایی آمریکا بودند.
در روز 6 اوت سال 1945 میلادی در ساعت 2و30 دقیقه بامداد به وقت محلی شرایط جوی هیروشیما ایده آل بود.
بمب افکن بی 29 انولا گای (به افتخار مادر خلبان تیبتس این نام به هواپیما داده شده بود) از فرودگاه نظامی آمریکایی تینیان در مجمع الجزایر ماریان واقع در اقیانوس آرام به هوا برخاست.
خلبان تیبتس تنها فردی در این هواپیما بود که از ماهیت بمب 4.5 تنی به نام «لیتل بوی» که حمل میکرد،باخبر بود. در ساعت 8 و 9 دقیقه شهر هیروشیما از ورای ابرها پدیدار می شود.
در ساعت 8 و 15 دقیقه و 17 ثانیه بمب رها می شود.
در این روز تابستانی بسیاری از مردم شهرهای نزدیک به هیروشیما آمده بودند تا به پاکسازی ویرانی های ناشی از بمباران چند روز پیش بپردازند.
جمعیت شهر در آن روز حدود 350000 نفر تخمین زده می شد،با این که تابستان بود و دانشگاه ها و مدارس تعطیل بودند،اما هیچ یک از دانشجویان یا دانش آموزان به تعطیلات نرفته بودند.
دانش آموزان دختر و پسر به دلیل جنگ هر روز در کارخانه های نظامی کار می کردند،یا به پاکسازی ویرانی های ناشی از بمباران ها می پرداختند. آنها از همه جا بی خبر نمی دانستند که تا ثانیه هایی دیگر چه فاجعه ای در انتظارشان است.
خلبان تیبتس پس از رهاکردن بمب اتمی به سرعت از محل دور شد و از فاصله ای دور از لحظه انفجار عکس گرفت و به پایگاه خود بازگشت.
انفجار 43 ثانیه بعد در ارتفاع 600 متری برفراز مرکز شهر هیروشیما رخ می دهد.پس از انفجار بمب اتمی 3 تاثیر ویرانگر آن نمایان می شوند.
در نخستین میلیونیم ثانیه انرژی حرارتی در فضا آزاد شده و هوا در محوطه ای به شعاع یک کیلومتر به گلوله آتش مبدل می شود و حرارتی معادل چند میلیون درجه برای چند ثانیه برفراز هیروشیما آسمان را به آتش می کشد.
در زمین هنگام رسیدن هرم گرما درجه حرارت چندین هزار درجه سانتی گراد است.در شعاع یک کیلومتری ناگهان همه چیز بخار شده و به خاکستر تبدیل می شوند.
در محوطه ای به شعاع 4 کیلومتر ساختمان ها و انسان ها ناگهان آتش می گیرند و در شعاع 8 کیلومتری مردم دچار سوختگی های شدید درجه 3 می شوند.
پس از حرارت،نوبت موج انفجار است که تأثیر ویرانگر خود را نشان دهد به دلیل آزاد شدن گازهای بسیار گرم موج انفجار با سرعت 1000 کیلومتر در ساعت مشابه یک دیوار جامد هوا است که در شعاع 2 کیلومتر همه چیز را به غبار تبدیل می کند.
از مجموع 90 هزار ساختمان شهر هیروشیما 62 هزار ساختمان به کلی از میان می روند.
سپس نوبت تأثیر سوم انفجار اتمی می رسد که در سال 1945 میلادی هنوز چندان شناخته شده نبود،در حالیکه شاخصه ویژه انفجار هسته ای است،تأثیر تشعشعات رادیواکتیو که موجب انواع سرطان ها،بیماری های خونی و...می شود.این یکی از همه وحشتناک تر است زیرا آثار آن روزها،ماه ها و حتی سال ها پس از انفجار خود را نشان می دهند.
بمب اتمی که برفراز هیروشیما منفجر شد را آمریکایی ها «لیتل بوی» نامیده بودند و قدرت آن معادل انفجار 13 هزار تن تی ان تی بود.
در انفجار بمب اتمی 80 هزار نفر از مردم هیروشیما کشته شده و 70 هزار نفر مجروح می شوند که اغلب آنها نیز اندکی بعد جان خود را از دست می دهند.
این تلفات جدا از هزاران انسانی است که ماه ها و سال های بعد به دلیل تأثیر مواد رادیواکتیو در اثر ابتلا به بیماری سرطان و دیگر بیماری ها جان خود را از دست میدهند.حتی تا سال ها بعد از انفجار هزاران کودک ناقص الخلقه متولد شدند که سالهای زندگی را با رنج و درد به پایان رساندند.
3 روز بعد،در روز 9 اوت سال 1945 میلادی نوبت شهر ناگازاکی ژاپن میشود تا این بلای ساخته دست بشر را تجربه کند.
مخوف ترین سلاح جهان تأثیرات مخرب خود را در هیروشیما و سپس در ناگازاکی نشان میدهد.
به این ترتیب،در روز 6 اوت سال 1945میلادی شهر هیروشیما هدف بمباران اتمی قرار می گیرد و نخستین بمب اتمی برفراز این شهر منفجر می شود و عصر هسته ای جهان آغاز میگردد.
بلافاصله پس از انفجار بمب اتمی،کاخ سفید در چند کلمه خبر بمباران هیروشیما را به مردم آمریکا اطلاع داد:ما هم اکنون بمبی را روی هیروشیما در ژاپن رها کردیم که قدرت خورشید در آن نهفته است،ما موفق به مهار انرژی عظیم عالم شده ایم.
در این روز 80 هزار نفر از مردم شهر کشته و 70 هزار نفر مجروح می شوند که اغلب آنها نیز اندکی بعد جان خود را از دست می دهند.
در جریان ماه ها و سال های بعد هزاران نفر دیگر به دلیل تاثیر تشعشعات رادیواکتیو با درد و رنج جان خود را از دست می دهند.
فاجعه ای که در پی انفجار این بمب اتمی رخ داد،لکه سیاهی را در تاریخ جنگ های جهان،در تاریخ بشریت و در تاریخ امریکا ثبت کرد که حتی با گذشت قرن ها پاک نخواهد شد.
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 798
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
پنجم آگوست سال 1945 به وقت آمریكا (ششم آگوست به وقت ژاپن) یک بمب افكن «بی - 29» امریكا نخستین بمب اتمی را بر شهر هیـروشیما در ژاپن فرو افكند كه در همان لحظه بیش از شصت هزار تن كشته و افزون بر 120 هزار تن دیگر مجروح شدند كه بسیاری از مجروحین نیز به تدریج جان سپردند.
ابری قارج مانند،پس از بمباران اتمی از شهر برخاست.
پس از انفجار،برق بدون صدایی زده شد و نوری چندین
برابر خورشید ساطع گردید.
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
سرگذشت «اوا براون Eva Braun» زنی كه تنها چند ساعت همسر قانونی هیتلر بود در كنار او وارد تاریخ شده است.«اوا» ششم فوریه سال 1912 در مونیخ به دنیا آمد و كار پدرش «تدریس» بود.وی 13 سال مِترس هیتلر بود.
هیتلر 29 اپریل اورا زوجه قانونی خود كرد و روز بعد هر دو خودكشی كردند و اجساد آنان را در كنار هم آتش زدند تا به دست سربازان شوروی نیافتند.
Eva Braun
اوا براون منشی عكاسخانه ای در مونیخ بود كه هیتلر از دیـر زمان مشتری آن بود و در آنجا باهم آشنا شده بودند.وی بعدا كار چاپ عكسها را بر عهده گرفت و چون روی عكسهای هیتلر بیش از اندازه دقت می كرد مورد توجه او قرار گرفت.
در سال 1932 هنگامی كه «اوا» 20 ساله بود،هیتلر از وی خواست كه باهم زندگی كنند و «اوا» با وجود مخالفت پدرش دعوت هیتلر را كه هنوز یک مقام حزب ناسیونال سوسیالیست كارگران آلمان(نازی) بود پذیرفت و از آن پس تا آخرین لحظه عمر با هم بودند.هیتلر «اوا» را در امور دولتی و سیاست مداخله نمی داد و به ندرت اورا در مراسم با خود می بُرد.
علاقه هیتلر به «اوا» وقتی بیشتر شد كه پس از نجات هیتلر از یك توطئه ژنرالها،«اوا»در نامه ای كه به او نوشت با جملاتی زیبا وفاداری همیشگی خودرا اعلام داشت. هیتلر مایل به بردن «اوا» با خود به پناهگاه زیرزمینی نبود كه «اوا» گفت كه مایل است با او بمیرد.
سی ام آوریل سال 1945 كه پناهگاه هیتلر از نزدیک زیر آتش ارتش سرخ بود هیتلر پیش از آن كه با شلیک گلوله خودكشی كند به «اوا» داروی كشنده داد تا خودرا بكشد و وصیت كرد كه پس از مردن،اجساد آنها را با بنزین آتش بزنند.با وجود این،سربازان شوروی بقایای اجساد نیم سوخته را به دست آوردند.«اوا» تنها 33 سال عمر کرد.
اوا با هیتلر
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 790
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
روزی یک مرد ثروتمند پسرک خود را به روستایی برد تا به او نشان دهد چقدر مردمی که در آنجا زندگی می کنند فقیر هستند آنها یک شبانه روز درخانه محقر یک روستائی به سر بردند.
در راه بازگشت مرد از پسرش پرسید:
این سفر را چگونه دیدی؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!
پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: در مورد آن بسیار فکر کردم.
و پدر پرسید: پسرم،از این سفر چه آموختی؟
پسر کمی تأمل کرد و با آرامی گفت:«دریافتم،اگر در حیاط ما یک جوی است اما آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد،اگر ما در حیاطمان فانوس های تزئینی داریم اما آنها ستارگان درخشان را دارند،اگرحیاط ما به دیوار محدود است،اما باغ آنها بی انتهاست.
زبان پدر بند آمده بود.
در پایان پسر گفت:
پدر متشکرم،شما به من نشان دادی که ما حقیقتاً فقیر و ناتوان هستیم،خصوصاً به این خاطر که ما با چنین افراد ثروتمندی دوستی و معاشرت نداریم.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 848
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
مرغ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا
من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم
خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق
ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر
با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی
ای فدای ژامبون رنگین تـو
سوپ های داغ و آن ته چین تو
ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن،یک شام،اینجا هم بیا
دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار
زندگی بی تو جهنم می شود
سکته،اسبابش فراهم می شود
ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد
بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است
از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن،زهر در جامم مریز
تازگی از دیگــــــران دل می بری
هرکه بامش بیش،با او می پری
در نبودِ هیکل زیبـــای تـو
دلخوشم با سنگدان و پای تـو
پس چه شد آن بال های خوشـگلت
لک زده است این دل برای شنسلت
ذهن یخچالم پُر است از یاد تـو
بازگرد ای خوشگل تـو دلبــرو
تخم خود را لا اقل از ما نگیــر
تا که با خاگینه اش گردیم سیـــــــــر
:: موضوعات مرتبط:
شعر طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1017
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
ندگی ما شده خاله بازی
گیر افتادیم تو دنیای
مجازی
گیر افتادیم و خودمونو باختیم
چه دنیای عجیب
غریبی ساختیم
کی واسه عشقش نامه می نویسه
چشم کی هر شب از
جدایی خیسه
کی دیگه قبل خواب کتاب می خونه
بازم سوالم بی
جواب می مونه
صب(ح) تا غروب تو یوتویوب،تویی تر
شب تا صب(ح) م
تُو چت روما شر و ور
نمی شه فهمید دیگه کی با کیه
وقتی که فیس هممون
بوکیه
چقد بگم دیگه منو تگ نکن؟
اخلاق من خوبه منو سگ
نکن!
بعیده که بازم بیام تو والت
اما بجاش با سر می رم
توالت!
می گی کاش این فاصله رو کم کنی
چقد می گیری منو
لایکم کنی؟
می گم بذار ختم به خیرش کنم
یا بزنم عمتو شِیرش
کنم!
پز می دی هی به تعداد فرندات
به فیل و اسبی که
شدن کیش و مات
نوشتی ظرفیت تمومه مردم
دوستای نو بیان تو پیج
بیستم
با عکس تابلوت که رو وال گذاشتی
دشمناتم میان
برای آشتی
اگه بیان پای تورو ببوسن
بهتر از اینه که تو کف
بپوسن
مرتیکه سن خر پیر و داره
پیام آی لاو یو واست می
ذاره
شیطونه می گه با دوپا بپریم
دهن مهن یارو …بگذریم!
بازار تو اگه زیادی داغه
از برکات عمل
دماغه
هلو شدی پریدی توی حلقم
یادت میاد یه روزی بودی
شلغم
با فتوشاپ میمونو داف می کنن
تک تک اندامتو صاف
می کنن
می خوای حماقتو تمومش کنی
موی توی دماغتو مش
کنی
قیافه رو خدا داده بمون پاش
هرجوری هستی باش ولی
خودت باش
ما بازی خوردیمو اونا راضین
اونایی که شاهد این
بازین
وقتی که کاری واسه ما نداشتن
هرچی بی کاره سر کار
گذاشتن
منی که از من مجازی
سیرم
کاش در دیوارمو گِل بگیرم
:: موضوعات مرتبط:
شعر طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1082
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَنْظُـرَ إِلَى سَیِّدِ شَبَابِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ
عَلِی»؛[1]
پیامبرخدا(ص) فرمود:هر کس دوست دارد تا به آقای جوانان اهل بهشت نظر کند،باید به حسن بن علی نظر نماید.
أنّ النبیّ(ص)کان یأخذُ حسناً فَیَضُمُّه إلیه،ثمّ یقول:«أَللّهُمَّ إنَّ هَذَا إبنِی،وَأنَا أُحِبُّه، فَأَحْبِبْهُ وَأَحِبَّ مَن یُحِبُّه»؛[2]
پیامبرخدا(ص)
همیشه حسن(ع) را میگرفت و او را به خود میچسبانید،آنگاه میفرمود:خدایا! همانا این فرزند من است و من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار و نیز هر کس که او را دوست میدارد دوست بدار.
دعای تمام فرشتگان برای روزهداران و اثـر آن
أَنَّ النَّبِیَّ(ص) قَالَ:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ مَلَائِکَتَهُ بِالدُّعَاءِ لِلصَّائِمِینَ وَ قَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ
(ع)عَنْ رَبِّهِ أَنَّهُ قَالَ مَا أَمَرْتُ مَلَائِکَتِی بِالدُّعَاءِ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی إِلَّا اسْتَجَبْتُ لَهُمْ فِیه»؛[3]
پیامبرخدا(ص) فرمود:
خداوند متعال ملائکهاش را موظّف کرده است که برای روزه داران دعا کنند.و جبرئیل (ع) از سوی خداوند متعال به من خبر داد که فرموده است هیچگاه ملائکهام را به دعا برای کسی دستور ندادهام،مگر اینکه دعای آنها را در حق آن بنده مستجاب خواهم کرد.
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 810
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
این روزها آدمها انگار بدست هم پیـــر میشوند نه به پای هم
صاحب دلى،براى اقامه نماز به مسجدى رفت.
نمازگزاران،همه او را شناختند؛پس،از او خواستند که پس از نماز،بر منبر رود و پند گوید.پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد.
چشم ها همه به سوى او بود.
مردصاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.آن گاه خطاب به جماعت گفت:
مردم! هر کس از شما که میداند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد،برخیـزد!
کسى برنخاست.
گفت:
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است،برخیزد! باز کسى برنخاست.
شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛
اما بـرای رفتن نیــز آماده نیستند.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1049
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
به محضر مبارک علامه محمد تقى مجلسى گفت:آقا جان! دیوار به دیوار خانه ما یک همسایه دارم، خیلى آدم بى دینی است،چه کنم؟
جایم را هم نمى توانم عوض کنم،پول هم ندارم،زبانى هم ندارم که او را با خدا آشتى بدهم،چه کنم؟ فرمودند: ببین یک شب میتوانى دعوتش کنى،من هم مى آیم،دو کلمه با او حرف بزنم گفت:نمى دانم مى آید یا نه.
آمد به آن شخص لات مسلک گفت:ببخشید! ما همسایه شما هستیم،شما هر شب اینجا جلسه آواز طرب داری و تا صبح مشغول هستی،البته ما که مزاحمتان نیستیم،اما یک شب شام به خانه ما تشریف بیاورید.گفت: عیبى ندارد، فردا شب مى آیم.
آمدخدمت علامه مجلسی و گفت: آقا همسایه را دعوت کردم،فردا شب میآید.
فرمودند:من نمازم را میخوانم و مى آیم.
علامه زودتر آمدند و نشستند،آن لات،قلدر و چاقوکش هم پس از مدتی آمد،چشمش به علامه محمد تقى افتاد،اخمهایش در هم شدکه این را براى چه دعوت کرده اى؟ نه سلامى و نه علیکى، آمد و یک گوشه نشست و تکیه داد،سکوت کرد.
بعد گفت:یک سؤال دارم.
مرحوم مجلسى خیلى آرام فرمودند:بپرسید گفت:شما آخوندها در این دنیا چه مى گویید؟
ایشان فرمودند:ما که هیچ چیزى نمى گوییم،چون ما که از خودمان چیزى نمى گوییم.
یاقال الله،یا قال الرسول،یا قال امام المعصوم و...،ما از خودمان چیزى نمى گوییم.
علامه به آن لات گفتند:
شما چه مى گویید؟
گفت: ما اصل و فرع حرفمان این است که در این دنیا صفا داشته باش.
فرمودند:من معنى صفا داشته باش را نمى فهمم،گفت:شیخ!
تو عالمى،این همه درس خواندى،نمى دانى؟
فرمودند: نه،نمیدانم،صفا داشته باش یعنى چه؟
گفت:یعنى نمک کسى را چشیدى،نمکدان را نشکن.
گفت: عجب!بعد به آن لات گفتند:چند ساله هستى؟
گفت: به سن و سالم چکار دارى؟گفت:شصت سال.
فرمودند:در این شصت سال تا حالا نمک خدا را خوردى؟
آن لات سرش را پایین آورد،نمک خدا؟ ما که از رحم مادر نمک خدا را خوردیم،نکند الان یقه ما را بگیرد و بگوید نمکدان را شکستى؟ ما که شصت سال است نمکدان را شکسته ایم.بلندشد،مرحوم مجلسى فرمودند:کجا میروى؟بلند بلند گریه کرد و رفت.صاحبخانه دوید و گفت:آقا شام گفت:سیر شدم،چیزى نمى خواهم.برگشت و گفت:آقا چکارش کردى؟
علامه
فرمودند: معالجه شد،با خدا آشتى کرد
نویسنده:بهرام،آشیانه
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
کردستان ـ پالنگان
واقعا عجیب نیست وقتی میپرسی:«کدام روستای ایران معماری پلکانی دارد؟»همه بلافاصله میگویند:«ماسوله»!.
فکرمیکنید چند نفر در پاسخ به این پرسش،از روستای پالنگان ازتوابع بخش مرکزی شهرستان کامیاران استان کردستان،یادی میکنند؟
فکر میکنید چند نفر میدانند این روستا گوشهای از بهشت است؟
چند نفر خبر دارند در ده کیلومتری شمال غرب این روستا در رشته کوههای «گواز»،چشمههای داغ آب معدنی شفا بخشی از دل کوه،بیرون میجوشند که از فراوانی ترکیبات گوگردی و آهنی ،شیری رنگ شدهاند؟چند نفر وصف قلعه عظیم و اسرارآمیز این روستا را شنیدهاند؟
خیلی کم!خیلی خیلی کم! و به همین دلیل است که برخی ترجیح میدهند امسال هم راهی ماسوله شوند و بیشتر وقت تعطیلاتشان را در ترافیک جاده روستا بگذرانند و در انبوه جمعیت، فرصت خلوت کردن با طبیعت را از دست بدهند تا ما روزنامهنگارها در پایان تعطیلات با تأسف گزارش کنیم:«ماسوله گنجایش این همه گردشگر ورودی را ندارد! به بقیه ایران هم سری بزنید!».
اما شما که این مطلب را خواندهاید امسال پالنگان را انتخاب کنید،چون پالنگان،خلوت،خوش آب و هوا،پر از چشمهها و رودهای خروشان و طبیعتی دست نخورده است با کردهای مهربانی که به اورامی سخن میگویند و وقتی دلتنگ میشوند با صدایی محزون سیاه چمانه میخوانند یا چپله یا گریان،اما اگر شاد باشند آن وقت باید ببینید با دو دستمال رنگی و یک دهل،چگونه هنرنمایی میکنند.
وقت رفتن فراموش نکنید از پالنگانیهای شریف،کشک و گیوه بخرید به رسم سوغات و اگر تعارفتان کردند به خوردن ولوشه یا غازینه یا شلمین،رد نکنید چون غذاهای کردی واقعا لذیذند!
پالنگان از راه شهرهای کامیاران و پاوه و سروآباد و سنندج قابل دسترسی است.پس بهانه نگیرید که چون دقیقا نمیدانید کجاست آن را برای سفر انتخاب نمیکنید.
آشیانه
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 810
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
:: موضوعات مرتبط:
طبیعت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1238
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
ایران ما به سواحل شمال،مشهد و شیراز خلاصه نمی شود بلکه هزاران دیدنی مذهبی،تاریخیو طبیعی درآن یافت می شود که شاید اسم آنها به گوش شما هم نرسیده باشد.
برای رسیدن به این زیبایی ها فقط کافیست چشم هایتان را باز کنید و به جستجو بپردازید.حتما شگفت زده خواهید شد.
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 817
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
:: موضوعات مرتبط:
گالری ,
,
:: بازدید از این مطلب : 906
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
به گزارش تکناز به نقل از شیعه آنلاین،دو روز پیش کنفرانسی درباره زنان در دانشگاه "القصیم" در عربستان سعودی برگزار شد.
با نگاهی گذرا به این کنفرانس،میتوان آن را عجیب ترین کنفرانس زنان درجهان نامید زیرا به رغم اینکه موضوع و محوراین کنفرانس"زنان"بوده اند،اما هیچ زنی به آن دعوت نشده و در سالن حضور نداشت.
در این میان پرسشی که به وجود میآید این است که این همه مرد وهابی حاضر در کنفرانس چگونه میتوانند بدون حضور زنان و یا مشورت با زنان،در مورد آنان تصمیم گیری کنند و به اصطلاح مشکلات آنان را در محورهای مختلفی که موضوع کنفرانس بوده،حل کنند.
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 911
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
|
|
|