در روایات اسلامی همواره خلق و روحیه ایرانی مورد ستایش قرار گرفته است به ویژه از دو جهت دینداری و دانش دوستی.
در آیه کریمه قرآن آمده است:«ولو نزلناه علی بعض الاعجمین فقراه علیهم ماکانو به مومنین». یعنی اگر قرآن را به فـردی از عجم فرو می فرستادیم اینان (اعراب) هرگز به آن ایمان نمی آوردند.امام جعفر صادق(ع) در همین زمینه میفرمایند:آری اگر قرآن بر عجم نازل شده بود،عرب به آن ایمان نمیآورد ولی بر عرب نازل گشت و عجم ایمان آورد و این فضیلت ایرانیان است.
(تفسیرصافی ذیل همین آیه و سفینه البحار،ماده(عجم)نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی).
و جای دیگر در آیه 54 سوره مائده چنین آمده است:
«یا ایها الذین آمنـوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقــوم یحبهـم و بحبـونه اذله علی المؤمنین اعــزه علی الکافــرین،بجاهدون فی سبیل الله ولایخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله واسع علیم».
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 780
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قالَ الاْمامُ الباقر عليه السلام: لا تَنـالُ وِلايَتُنـا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْـوَرَعِ.
امام محمدباقر عليه السلام فرمود:
ولايت و شفاعت ما شامل نمی شود مگر افرادی را كه
دارای عمل ـ صالح ـ و نيـز پرهيــز از گناه داشته باشند.
«وسائل الشّيعه،ج 11،ص 196»
:: موضوعات مرتبط:
حدیث ,
,
:: بازدید از این مطلب : 940
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حضرت امام علی علیهالسلام:
اگر برادرت از تـو پیوند برید تـو خود را به او پیوند ده و اگر از تـو دوری کرد،با او مهربان باش و به او نزدیک شو،و اگر گناهی کرد،عذرش را بپذیر،چنان که گویی تـو غلام او هستی و او ولینعمت توست.عـذر برادرت را بپذیـر و اگر عذری نداشت برایش عذری بتراش
حضرت امام علی علیهالسلام
در سفارش به محمدبن حنفیه میفرماید:
به صرف شک و تردید از برادرت مَبُـر و بدون آنکه از او بخواهی رضایت تـو را بدست آورد با وی قطع رابطه مکن و ممکن است عذری داشته باشد و تو (بیجهت) او را سرزنش کنی.عـذرخواهیِ معذرت خواه را راست گوید یا دروغ،بپذیر تا شفاعت شامل حال تـو بشود.
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1063
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
با درختی که زنـد سـر به فلـک
به زبان مـــه و ابــــــــــــــر
به زبان لجن و سایه و لک
به زبان شب و شک،حرف مزن
با درختـان برومند جـوان
به زبان گـل و نـــــــــــور
به زبان سحر و آب روان
به زبان خودشـان حـرف بــــزن
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پیامبر اکرم(ص):
هر کس بتواند کار حرامی را انجام دهد ولی آن را فقط بخاطر ترس
از خدا رها کند خداوند در همین دنیـا بهتر از آن را به او عوض دهد.
منتخب میزان الحکمه.ح 1517
:: موضوعات مرتبط:
حدیث ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پیامبر اکرم(ص):
هر کس بتواند کار حرامی را انجام دهد ولی آن را فقط بخاطر ترس
از خدا رها کند خداوند در همین دنیـا بهتر از آن را به او عوض دهد.
منتخب میزان الحکمه.ح 1517
:: موضوعات مرتبط:
حدیث ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1182
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
در عالم ملکوت،علما و بزرگان و زهاد و عبّاد
با حسـرت به جایـگاه شـهدا نگاه می کنند.
مقام معظم رهبری
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 986
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
محرومان و ستمدیـدگان تاریـــخ بایـد خـود بـرخیـزنـد،و
انتظار نکشند که ستمکاران آنان را از بنـد نجات دهند.
امام خمینی (ره)
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 891
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خدا مدافع مؤمنان است:
خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع میکند؛
خداوند هیچ خیانتـکار ناسپاسی را دوست ندارد!
حج/38
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 919
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چشمای قشنگت همش روبه رومه
اگه باشـی با من همه چی تمومه
تیک و تیک ساعت رو دیوار خونه
میگه وقت عاشــق شدنه دیونه
دلـو بــزن به دریا انقد نگــو فـردا
آخه خیلی دیره دیر برسی میره
تو عزیز جونی بگو که می تونی
واسـه دل تنـــهام تا ابـد بمونی
آره تـــــو همونــی مــاه آسـمونی
واسه تن خستم تو یه سایه بونی
تــو عزیـــز جونی نگو نمی تونی
یه نگاه تب دار مونـده توی ذهنم
تیک و تیک ساعت ملودی گیتار
دو تا شمع روشن
دو تا چشم بیدار
یه دل گـرفتــــــار
بی قرار عشقـو وسوسه دیدار
:: موضوعات مرتبط:
شعر عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 743
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
دلم نمیتونه دل بکنه
فکر تو خواب و خیال منه
نگام که میکنی
یه جور خاص
میدزدی قلبمو
نگاه گر متو ازم نگیر
نگاه تـو واسم یه نگاه خاصه
واسه اینه که دلم تورو خاصه
حس من به جون تـو
به تـو و احساس تـو
یه قسم راسه
به خدا وجود من خدای احساسه
نگاه تـو واسم یه نگاه خاصه
واسه اینه که دلم تـورو خاصه
حس من به جون تـو
به تـو و احساس تـو
یه قسم راسه
به خدا وجود من خدای احساسه
سهم منی تو با خاطره هات
دوس ندارم کسی بیاد به جات
قلبمو مال خودت بـدون
ضرر نمیکنی با من بمون
یه حسی تـوی چشات داره
که قلبمو جادو میکنه
نمیتونم پنهونش کنم
باز داره عشقمو رو میکنه
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
شعر عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1251
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
در سال 1354 به خدمت سربازی رفت.به گفته خودش،اين دوران يکی از تلخ ترين ايام زندگانی اوست.ولی با اين همه،هرگز دست از کارهای خود برنداشت و همچنان اين دوران سخت را با قدرت و ايمان پشت سرگذاشت.او در سختترين شرايط نيز سعی کرد تا لطمهای به عقايد و ايمانش وارد نشود.اين راه و رويه را در طول سربازی به ديگران هم منتقل ميکرد و به اين وسيله اطرافيان را تحت تأثير قرار ميداد.
سال اول رادر«لشکرک»تهران گذراند و سال بعد به«توپخانه اصفهان»منتقل شد.در آنجا حاجی و هشت نفر ديگر از سربازان را در آشپزخانه پادگان به کار گرفتند.
در آن زمان،سرلشکر«ناجی»که بعدها فرماندار نظامی اصفهان شد،فرمانده پادگان بود؛ آدمی رذل و پست که به ظالمی و بی دينی معروف بود.
درهمان سال،وقتی ماه مبارک رمضان فرا رسيد،محمدابراهيم با بقيه بچهها صحبت کرد تا برای سحری ساير سربازان غذا درست کنند.به همه خبردادند که هرکس ميخواهد روزه بگيرد،برايش سحری و افطاری درست می کنيم.سربازان هم باشنيدن اين خبر خوشحال شدند و عده زيادی با آغاز ماه مبارک رمضان روزه گرفتند.
چند روزی نگذشته بود که خبر به«ناجی»رسيد.او که عصبانی شده بود،به پادگان آمد و پس از تحقيق و بررسی فهميد که همه اين قضايا زير سر همت است.ابتدا دستور داد تا او را بازداشت کنند.بعد تمام سربازان را در محوطه به خط کرد و يک سطل آب به دست يکی از آنها داد.دستور داد تا به سربازان آب بدهد.معلوم بود که هرکس از خوردن آب خودداری کند،چه عواقب شومی را بايد تحمل کند.
به اين ترتيب،همه سربازان را مجبورکرد تا روزههاي خود را باطل کنند.وقتی همت متوجه قضيه شد،ناراحت و عصبانی شد.در واقع ميديد که همه زحماتش به هدر رفته است.همانجا تصميم گرفت بلايی بر سر ناجی بياورد و ديگران را از شر او خلاص کند.
وقتی آزاد شدو از بازداشتگاه بيرون آمد،تصميم خودرا باديگران در ميان گذاشت.همگی مشغول کار شدند.آشپزخانه را تميز کردند و کف آن را شسته و بعد مقداری روغن رويش ريختند،ظاهراً همه چيز مرتب بود.
وقتی ناجی برای بازرسی شبانه به آشپزخانه آمد،غافل از همه چيز،طبق معمول هميشه، محکم و باغرور وارد آشپزخانه شد.درست در همان لحظه،روی روغنها سرخورد و روی زمين افتاد؛به طوری که نتوانست ازجايش بلند شود و همراهانش مجبور شدنداو رابه بيمارستان برسانند.
ضربه آن قدر سنگين بود که ناجی به اين زوديها نمی توانست از بيمارستان مرخص شود.همت هم که از خوشحالی سر از پا نمیشناخت،به ديگران خبر مصدوميت ناجی را داد.
و به اين ترتيب،دوباره برنامه افطاری و سحری از سرگرفته شد و سربازان با خيال راحت،ماه مبارک رمضان را روزه گرفتند.
پدرشهيد
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 929
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0