عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یک حکایت عبرت آموز


نقل است "شاه عباس صفوی"رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستورداد تا در سر قلیان­ها بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده نمایند.
میهمان­هامشغول کشیدن قلیان شدند! و دود وبوی پهنِ اسب فضا را پرکرد،اما رجال-از بیم ناراحتی‌ شاه-پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی  در عمرشان،تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آنها کرده وگفت:«سرقلیان­ها با بهترین تنباکو پر شده اند،آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است»همه ازتنباکو وعطر آن تعریف کرده وگفتند:«براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت»
شاه به رئیس نگهبانان دربار-که پک‌های بسیار عمیقی به قلیان می­زد-گفت:«تنباکویش چطور است؟»رئیس نگهبانان گفت:«به سر اعلیحضرت قسم،پنجاه سال است که قلیان می‌کشم،اما تنباکویی به این عطر  و مزه ندیده ­ام!»

شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت:
مرده شوی تان ببرد که به خاطر حفظ  پست و مقام،حاضرید بجای تنباکو،پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 391
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392

 عبادت ما و فضل خدا

در بنی اسرائیل زاهدی بود که هفتاد سال در صومعه ای خدا را عبادت می کرد.بعد از هفتاد سال به پیغمبر آن روزگار وحی آمد که به زاهد بگو عمرت را در عبادت من گذراندی همان گونه که قول دادم به فضل و رحمت خویش بیامرزمت.

زاهد گفت:

من را به فضل و رحمت خویش به بهشت بری؟

پس آن هفتاد سال عبادت چه می شود؟

پـروردگار در همان ساعت دردی را به سمت یکی از دندان هایش فرستاد و فریاد آن زاهد به هوا رفت و پیش پیامبر گریه و زاری نمود و شفا خواست.

وحی آمد:که هفتاد سال عبادت را بده و شفا بگیر.

زاهد قبول کرد.

فرمانی آمد از پروردگار کاینات که:

آن عبادت های تـو در مقابل درد دندان افتاد،چه ماند اینجا به جز فضل و رحمت من.

 

کشف الاسرار/ جلد 4



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 426
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392



نام سرزمین الموت را درآثار هنرمندان مختلف از سراسر جهان می توان دید.

به عبارت دیگر الموت در آن سوی مرزها شناخته شده تر از داخل ایران است.

اینم اضافه کنم که کلمه assassin که به معنی قاتل در فرهنگ لغت انگلیسی اومده از کلمه حشاشین در زمان حسن صباح گرفته شده.همچنین بازی معروفassassins cread از منطقه الموت الهام گرفته.این عکس هم مربوط به همین بازی است.

چند نمونه از آثار هنری در رابطه با الموت:

۱.رمانی به اسم الموت درسال ۱۹۳۸توسط نویسنده اسلوونیایی ولادیمیر بارتول به رشته تحریر درآمده است.این رمان به عنوان مشهورترین محصول ادبیات اسلوونی شناخته می شود.

۲.نویسنده آمریکایی جودیت تار مجموعه رمانهایی را با موضوعیت الموت به رشته تحریر درآورده است.

۳.الموت شهر پرنسس تامینا در فیلم شاهزاده ایران:ماسه‌های زمان معرفی شده است.البته مجموعه فیلم های شاهزاده ایران سند تاریخی ندارند و بیشتر بر اساس افسانه های محلی الموت ساخته شده اند.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392

دلا تا باغ سنگی،در تـو فـروردین نخـواهد شد
به روز مرگ شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد

فریبت می دهند این فصل ها تقـویم ها،گل ها
از اسفند شما پیـداست فـروردین نخـواهد شد

مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست،یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مــرگ،مـا پیغمبــر مــرگیم
خدا با ما که دلتنگیم،سرسنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است،اسبی زین نخواهد شد!

 

علیرضا قزوه



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/12/5/850492_265.jpg



:: موضوعات مرتبط: گالری , ,
:: بازدید از این مطلب : 373
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392

مَثَلُ الدُّنیا مَثَل مَاءِ البَحر،

كُلَّما شربَ مِنهُ العَطشان

أزدادَ عَطَشاً حَتّی یقتِله


دنیا چون آب دریاست،

هر چه تشنه كامش بیشتر نوشد،

بیشتر تشنه شود تا او را بكشد.


تحف‌العقول،ص‌ 417



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : جمعه 9 فروردين 1392

http://ahange-del.persianblog.ir/




:: موضوعات مرتبط: متحرک , ,
:: بازدید از این مطلب : 754
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : جمعه 9 فروردين 1392


من موندم این مخترع نون تافتون چه فکری کرده این همه سوراخ گذاشته رو این نوون؟

یه لقمه درست حسابیم نمی شه گرفت همش نشت می کنه!

 


ما از اون پیـرمرد،پیـر زنای بی آزاری می شیم که

حوصله ی کسی رو سر نمی بریم !

یه لپ تاپ بهمون بدن همه چی حله !

 


من مسئول چیزی هستم که میگم،نه چیزی که تـو ازش برداشت میکنی...!



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : جمعه 9 فروردين 1392


ايام شهادت بی بی دو عالم،حضرت فاطمه زهرا (س) را به محضر حضرت آقا امام زمان(عج)

و شما بزرگواران و بـر تمامی شيعيان و دلسوختگان آن حضرت تسليت عرض می نمایم.




:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392


روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند،در جواب گفت:

اگر زن یا مـرد دارای ادب و اخلاق باشند: نمره یک می دهیم  1

اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم : 10

اگر پـول هم داشته باشند 2 تا صفر جلوی عـدد یک می گذاریم : 100

اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفر جلوی عـدد یک می گذاریم : 1000

ولی اگر زمانی عدد 1 رفت (اخلاق)؛ چیزی به جز صفر باقی نمی ماند، 000

صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد
و این یادآور کلام
 
حکیم ارد بزرگ است که می گوید:

نخستین گام در راه پیـروزی،آموختن ادب است و نکو داشت دیگران.

 

کتاب سرخ
 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392
مـرد جوان  به حکیم ارد بزرگ گفت:تنهایم! و سکوت کرد سرش را پایین انداخت...

چند لحظه ایی ساکت بـود در همان حال،دوباره گفت:

کسی در کنارم نمی ماند نه دوست و نه ...

حکیم دست بر شانه اش گذاشت و گفت:مهربان باش تا هرگز تنها نشوی...

جـوان سرش را بلند کرد بـرق خاصی در چشمانش دیـده می شد.

حکیم بزرگ باز گفت:هیچ دری به روی مهربانان بسته نخواهد ماند.

کتاب سرخ

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.

بقیه قورباغه ها درکنار گودال جمع شدند و وقتی دیدندکه گودال چقدرعمیق است به دو قورباغه

دیگر گفتند:که دیگر چاره ای نیست شما بـه زودی خواهید مُـرد.

دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام تـوانشان کوشیدند که از گودال بیـرون بپرند.

اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند:

که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مُـرد.

بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت.

سرانجام به داخل گودال پرت شد و مُــرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد.

هر چه بقیه قورباغه ها فـریـاد می زدند که تلاش بیشتر فـایـده ای نـدارد او مصمم تر می شد تا

اینکه بالاخره از گودال خارج شد.

وقتی بیرون آمد.

بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرف های ما را نمی شنیدی؟

معلوم شد که قورباغه ناشنواست.

در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.

کتاب سرخ



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 607
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392

یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی،در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.

ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و در تمام این مدت به هم وفادارموندین،هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.

خانم گفت: اووووووووووووه! من می خوام به همراه همسر عزیزم،دور دنیـا سفر کنم.
پری چوب جادووییش رو تکون داد و...اجی مجی لا ترجی

دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد.

حالا نوبت آقا بود،چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت:
باید یه جوری از شر زن پیرم خلاص بشم باید یه دختر خوشگل گیرم بیاد و بعد با کمال پُـر رویی گفت: خب،این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقـط یک بار در زنـدگی آدم اتفـاق می افته، بنابر این،خیلی متأسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو،آرزوه دیگه
پری چوب جادوییش و چرخوند و...
اجی مجی لا ترجی
و آقا 92 ساله شد!

خانمش تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر پیرش افتاد از جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو دیگه همسر من نیستی پیرمرد !!

مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و می گفت:من عاشقتم !!! حتما پیرمرد این جمله حکیم ارد بزرگ رو نشنیده بود که:

مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند،به اشک به دنبالش خواهد دوید.  

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392

هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله ی راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.

دریکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور میدهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بـوده دیوارها را موقتاً سفیدنمایند،و به این منظور با پـولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه ی دیوارها را ماست مالی کردند.


قدمت ریشه ی تاریخی این اصطلاح(ماست مالی) از شصت سال نمیگذرد،و ماجرای این ماست مالی مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بـود.

حکیم ارد بزرگ می گوید:

(فرمانروایان تنهاپاسخگوی زمان حال خویش نیستندآنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند(.

به یقین الان همه خوانندگان این حکایت در ذهنشان این سوال نقش می بندد که محمدرضا پهلوی و پدرش رضا شاه که در آن زمان زنده بود در بهبه جنگ جهانی دوم و آن همه خطر که ایران را تهدید می کرد چون سه سال بعد از تاریخ این ازدواج،نیروهای متفقین به ایران حمله نمودند چطور ذهنشان درگیر این حاشیه های خنده آور بوده است کاش در پی تجهیـز قشون و سرباز بـودند به جای رنگ و لعاب...

کتاب سرخ

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392

 

آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بـود.

نامه شرکت بیمه،از لغو شدن قرارداد هایشان خبر می داد.

 

 

زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد.

آشپزخانه بـوی گاز می داد.

 

 

روی میز کار شوهرش نامه ای پیدار کرد.

 

«...پول بیمه عمر من برای زندگی تـو و بچه ها کافی خواهد بود...»


نوشته Monica Ware

 

ترجمه گیتا گرگانی

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 7 فروردين 1392

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com