وحشت از عشق که نه
ترس ما فاصله هاست
وحشت از قصه که نه
ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم
وحشت از عشق که نه
ترس ما فاصله هاست
وحشت از قصه که نه
ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم
صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن نا خواستهء عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانهء ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوونهء ماست
ما سرانجام؛
سرانجام گرفتیم به هیچ
راهی سفر به هیچستانیم
گله ای هست که از خود داریم
چاره ای نیست اگر انسانیم
درد ما مرگ تفاهم
غم ما کوچ محبت
غم ما از بیکسی مردن و رسوا شدنه
اینم از عاقبتش که تنها شدنه
برگرفته از وبلاگ "گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1303
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1