ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارک آن حضرت وارد شديم،حضرت به من فرمود:اين شخص كيست ؟
عرض كردم:
مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد،كه صاحب راى و داراى نفوذ كلام است.
حضرت فرمود:آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود،چيزها را با يكديگر قياس مىكند؟
عرض كردم: بلى.
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود:
اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى؟
نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى،و سپس افزود:آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟
جواب گفت: خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى؟
اظهار داشت: خير.
ابن ابى ليلى مى گويد:من به حضور آن حضرت عرضه داشتم:
فدايت شوم،شما خود،پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم.
بنابر اين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود:همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است؛و چنانچه آن مايع شور مزّه،در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن،اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛و خداوند در گوش،تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان،موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد:
جمله (لا إله إلاّ اللّه)است،كه اوّل آن ((لااله)) يعنى؛هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش (الاّ اللّه) است،يعنى؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.(1)
1- بحارالا نوار:ج 2،ص 295،ح 14،به نقل از علل الشّرايع.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 759
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1