از ســـر جان بهر پیــوند کسان برخاستم
چون الف در وصل دلها از میان بر خاستم
واژگون هر چند جـام روزیم چون لاله بود
از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم
بـــزم هستی را فـــرض مهــر فـــــروزان تـو بود
همچو شبنم چهره چون کردی عیان برخاستم
همچـو بلبل با گـــران جـــانان نـــدارم الفتی
طوطیان چون لب گشودند از میان برخاستم
از لگد کــوب حــواث عمـر دیگـر یافتم
چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم
طاقت دم ســردی دوران ندارم همچو گل
در بهار افکنده رخت و در خزان بر خاستم
آزمـودم عیـش راحـت را به کنـج دام تـو
از سر جولانگه کون و مکان بر خاستم
صحبت شورده حالان مایه شوریدگی است
با امین هـرگه نشستـم بی امان برخاستم
مقام معظم رهبری
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 837
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1