فرشتـه ام،ولی از آسمان جدا شده ام
ببیـن چگـونه به ایـن درد مبتـلا شده ام
صدای مبهمی از دور دست می شنوم
دوباره محــو تماشــای ناکجا شـده ام
بیــا تکان بـده فـانـوس چشم هایت را
که در تلاطـم دریـای غـم رهـا شـده ام
هنـوز حسرت این درد در دلـم باقیست
که دیر با تـو و چشم تـو آشنا شده ام
شکسته بال تریــنم ،بیــا بـه یـاری من
که بی تو سخت گرفتار این بلا شده ام
مبادا لیله القدرت سـرآیـد،گنه بـر نـاله ام افــزون تـر آیـد
مبادا ماه تو پایان پذیرد،ولی این بنده ات سامان نگیرد...
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 281
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0