ای بال و پر شکسته مرا بال و پر مبند
بـــردار بـارم از دل و بــار ســـفر مبند
ای حـاصل علـی نشـوی قـاتل علــی
آه ای كمر شكسته به قتلم كمر مبند
پای فــراق را تـو در این خـانه وامکن
دستی که بسته شد تو بار دگر مبند
چشمت بهشت باشد و مژگان در بهشت
بگشــا مــــــژه , ز باغ بهشتـم تـو در مبند
ای قبله ي علی زچه رو رو به قبله ای؟
راه امیـــد را بـه مـن ای محتـضـــر مبند
جانـــم بگیـــر از من خسته رو مگیر
راه نگـاه را بـه رخ چـون قمــر مبند
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0