ای دیر به دست آمده س زود برفتی * آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنـگ دلان دیــر رسیدی * چـون دوستی سنگ دلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصـال تـو دل من * از داغ فـــراق تـــــو بــر آسـود برفتی
نا گشته من از بند تو ازاد بجستی * نا کرده مـــــرا وصل تو حشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی * چون در دل من عشـق بیفـزود برفتی
در این شهر صدای پای مـردمیست همچنان که تــو را می بوسند طناب دار تــــو را می بافند،
مردمی که صادقانه دروغ می گویند،خالصانه به تــو خیانت می کنند...
.
در این شهر هـر چه تنــــــــــهاتـر باشی پیــــــــروزتـری...
:: موضوعات مرتبط:
شعر عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 631
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0