عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 

 

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
تـوحید را نشــان زمیـن و زمان بده


قــرآن بخـوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
 

قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
انـدازه شعـــــور پـــرم آسمان بـده

 
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده

 
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خـودت در ِگوشم اذان بده

 
قرآن بخوان بگو که خدا واحداست و بس
هر که ادلّه خواست علـی را نشــان بده

 
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی است
تنـها دلیل روشنی ِ راه تـو علی است

 
 
 


ای همسر خدیجه،خدیجه فدای تو
قــربان مهربانی ِلحن صـدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
یک بال هیچ وقت به جایی نمی رسد
قرآن برای توست،علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی


 

شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بنده ی خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورتــرین خــانه ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنـار سفره بیــوه زنان شهـر
گاهی کنار خاطره ی کودکان گذشت
وقت نزول،حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود، ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود، ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشـــر را نگاه کن
این زندگی ِ سرد بشر را نگاه کن

 

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عـده ای ندیـــده اویس قـــرن شدند

از خانـواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تــو پیــــــــر خانـواده،بـزرگ قبیلـه ای
محصــول زنـدگانـی تـــو پنـج تن شدند
یک عــده زینـب و علی و فــاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند

بعد تـو دختر تــو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پـیــرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول! ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین

علی اکبر لطیفیان
 
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
این افتخار بس که خدیجه است خانمت
این اعتبار بس که بتول است دخترت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دوّمت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟ چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
 
 

 




:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 780
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 28 خرداد 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com