حکایت خواندنی و عبرت آموز ابوحمزه از امام سجاد(ع)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 

کمک به مستمندان


ابوحمزه ثمالی گفت: صبحگاه جمعه‌ای با حضـرت زین العابدین(علیه السلام) نماز خـواندم.آن بزرگوار  پس از تمام کردن ذکر و تسبیح،به قصد منزل حرکت نمود من هم در خدمتشان بودم. وقتی به منزل رسید،کنیزی داشت به نام سکینه، او را خواسته و فرمود:مبادا مستمند و فقیری را که به در خانه ما آمد مأیوس برگردانید حتماً هر که آمد غذایش بدهید زیرا امروز جمعه است.

عرض کردم آقا همه کسانی که سئوال می‌کنند مستحق نیستند.فرمود:ثابت(اسم دیگر ابو حمزه ثمالی است) می ترسم بعضی مستحق باشند و از در خانه ما محروم شوند آنگاه بر خانواده ماعذاب نازل شود آنچه بر خانواده یعقوب وارد شد.بنابراین سئوال کنندگان را غذا بدهید.

حضرت یعقوب هر روز گوسفندی می‌کشت مقداری خودشان مصرف می‌کردند و قدری صدقه می‌دادند.مرد مؤمن و مستمندی در حال روزه با مقام و منزلتی که نزد پروردگار داشت در آن ناحیه غریب و تنها بود از در خانه آنها گذر کرد.افطار شب جمعه بود.گفت: سائلی غریب و گرسنه‌ام از زیادی غذای خود به من دهید.درخواست خود را  بر در خانه یعقوب تکرار کرد.آنها می‌شنیدند ولی از وضع او خبر نداشتند و گفته اش را تصدیق ننمودند.

شب فرا رسید.فقیر مأیوس گردید.

جمله " إنّا لِلّهِ و إنّا إلَیهِ راجِعُونَ " را بر زبان گذرانیده اشکش جاری شد.آن شب با همان حال خوابید و شکایت گرسنگی را به خدا کرد.فردا را نیـز روزه گرفت و با شکیبایی خدا را ستایش میکرد.اما یعقوب و خانواده اش سیـر خوابیدند.از غذایشان هم زیاد ماند.

خداوند صبح آن شب به یعقوب وحی کرد بنده ما را خوار کردی به طوری که باعث خشم من شد.سزاوار تأدیب و نزول بلا و گرفتاری شدی که از طرف من نسبت به خود و خانواده ات نازل شود.

"یا یَعقوُب إنَّ أحَبَّ أولِیائي إلَیَّ وَ أکرَمَهُم عَلی مَن رَحِمَ مَساکینَ عِبادی وَ قَرَّبَهُم إلَیهِ وَ أطعَمَهُم وَ کانَ لَهُم مَأوی وَ مَلجَأَ "

ای یعقوب محبوب ترین پیغمبران در نزد من آن کسی است که بر مستمندان ترحم کند و آنها را به خود نزدیک نموده غذایشان بدهد و پشتیبان و پناه آنها باشد.

ای یعقوب دیشب بنده مستمندما (ذمیال) را ترحم نکردی.هنگام افطار به در خانه ات آمد درخواست نمود که غریب و بینوایم.او را غذا ندادی با اشک جاری بازگشت.شکایت گرسنگی خود را به من کرد.امروز نیز روزه گرفت.دیشب شما همه سیر بودید و غذایتان زیاد آمد.

یعقوب میدانی دوستانم را به کیفر و گرفتاری از دشمنانم زودتر مبتلا میکنم این هم به واسطه حسن نظر من به آنهاست.اما دشمنان را پس از هرخطا  فوراً گرفتار نمی‌کنم تا متوجه استغفار نشوند آنگاه نعمات را کم کم از آنها می‌گیرم.

 اینک به عزتم سوگند تو و فرزندانت را گرفتار میکنم و برشما مصیبتی نازل خواهم کرد و با کیفر خود شما را می‌آزارم.آماده ابتلاء شوید و به آنچه بر شما نازل میکنم راضی و شکیبا باشید.

ابوحمزه به حضرت زین العابدین(علیه السلام)عرض کرد:فدایت شوم یوسف خواب را در کدام شب دید؟ فرمود:همان شبی که یعقوب و خانواده‌اش سیر خوابیدند و ذمیال گرسنه بود.

"بحار الانوار،ج 12،ص 278"



 
سیمرغ

 





:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی , ,
:: بازدید از این مطلب : 786
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : شنبه 9 تير 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com