مردی از دست روزگار سخت می نالید.
پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.
استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است.
استـاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مـزه اش پرسید؟
مرد گفت:خوب است و میتـوان تحمل کرد.
استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.
شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بـود.
سختی و رنـج دنیـا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مـزه آنرا تعین می کند پس وقتی
در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خـود از مسائل است.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 903
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0