آجـــــــر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




مردی خانه ی بزرگی ساخت و یک آجر اضافه آورد.

او به فکر افتاد حالا که خانه ای دارد آجر اضافی را بفروشد و
دود و دمی راه بینـــدازد و شبـــــی را خـــــــوش بگــــــذارند.

به قول گفتنی"دنیا فقط دو روز است."


او آجر را فروخت و آن شب را به خوشی و شادمانی طی کرد.


چند روز بعد باز هوس خوشی به سرش افتاد.


او با ایـن فکر که" بـرداشتن یک آجـــر از دیوار خانه باعث خـرابی آن نمی شود"
یکی از آجرهای دیوارخانه اش را برداشت و فروخت و شبی دیگر را به خوشی
و خوبی گذارند.


او دیگر به خـــــوشی عـــــادت کرده بــود و هــــر روز یکـی از آجــــــرهای دیوار
خــانه اش را می فـروخت و شب را به شـادمانی می گـــــذراند تا اینـکه تمـام
آجرهای خانه اش را فروخت و فقط یک آجر برایش باقی ماند.


حالا او فقط یک آجر دارد و نمیداند با آن چه کار کند!!!





:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 1424
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : سه شنبه 8 فروردين 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com